بوستان عشق
درباره وبلاگ


آرشیو وبلاگ
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 14
  • بازدید دیروز: 0
  • کل بازدیدها: 3062



چهارشنبه 91 خرداد 17 :: 12:38 عصر ::  نویسنده : ضیاءالدین فضلی
عاقبت گرعمرى باشدماندگار، مى گذارم این سخن رایادگار

مى نویسم روى کوه بیستون ، زنده باد یاران خوب روزگار



موضوع مطلب :
سه شنبه 91 خرداد 16 :: 4:28 عصر ::  نویسنده : ضیاءالدین فضلی

بزرگترین گناه: سکوت... بزرگترین شجاعت: بگویی دوستت دارم... بزرگترین سرمایه: دوست... بزرگترین اسرار: صداقت... بزرگترین افتخار: عاشق شدن... بزرگترین هنرعاشق ماند


 


قسمت نمیشه انگار دست تو رو بگیرم برای آخرین بار برای تو بمیرم گریه نکن که اشکات برای من یه درده تحمل غم تو منو دیوونه کرده هیشکی مثه من تو رو دوست نداره اینو از تو چشام می‌تونی بخونـــی تو بودی جونم و عمرم و کسی که می‌خواستم و قسم راستم و کی می‌خوای بدونــــی ؟!! واسه‌ی عشق تو همه چی دادم و به جز غرورم رو که اونم رفته به بـــــــــاد بود و نبودم و همه‌ وجودم رو واسه تو دادم و تو میگی منو نمی‌خــــوای




موضوع مطلب :
سه شنبه 91 خرداد 16 :: 4:23 عصر ::  نویسنده : ضیاءالدین فضلی

نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم: درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی

یابی

 بوسه اسم است چون عمومی است بوسه فعل است چون هم لازم است هم متعدی بوسه حرف تعجب است چون اگر ناگهانی باشد طرف مقابل را مات و مهبوت میکند بوسه ضمیر است چون از قید انسان خارج نیست بوسه حرف ربط است چون 2 نفر را به هم متصل میکند




موضوع مطلب :
سه شنبه 91 خرداد 16 :: 4:16 عصر ::  نویسنده : ضیاءالدین فضلی

به روی گونه تابیدی و رفتی مرا با عشق سنجیدی و رفتی تمام هستی ام نیلوفری بود تو هستی مرا چیدی و رفتی
بیا با پاک ترین سلام عشق آشتی کنیم *بیا با بنفشه های لب جوب آشتی کنیم * بیا ازحسرت و غم دیگه باهم حرف نزنیم * بیا برخنده ی این صبح بهار خنده کنیم
سهم من از دوری تو چیزی جز دلتنگی به اندازه دریاها ،نگاهی تاریک همچون شب های بدون مهتاب و لحظه هایی که ثانیه به ثانیه میگذرند نیست .پس ای دوست بشنو صدای دلتنگی مرا




موضوع مطلب :
دوشنبه 91 خرداد 15 :: 8:9 عصر ::  نویسنده : ضیاءالدین فضلی

تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست

عشقم را نثار تو کردم...اما نپذیرفتی. عشقم را به تو هدیه کردم آن را دور انداختی، زندگیم را وقف تو کردم اما در کنارم نماندی، کاش روزی آن را برگردانی!

من یاد گرفته ام: مهم نیست که در زندگی چه داری، بلکه مهم اینست که چه کسی را داری.

زندگی را دور بزن و آن گاه که بر تارک بلند ترین قله ها رسیدی، لبخند خود را نثار تمام سنگریزه هایی کن که پایت را خراشیدند.

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.




موضوع مطلب :
<   1   2   3   4   5   >   
 
   

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس